معنی مرتجع لاستیکی

حل جدول

مرتجع لاستیکی

کش


مرتجع

کهنه‌پرست

واپس گرا

کهنه پرست


کفش لاستیکی

گالش

فرهنگ فارسی هوشیار

لاستیکی

از فرانسوی رویه ای، رویی فروش (صفت) آنچه از لاستیک ساخته شده: کفش لاستیکی، لاستیک فروش فروشنده چرخ لاستیکی.


مرتجع

بازگردنده، بازگشت کننده

لغت نامه دهخدا

مرتجع

مرتجع. [م ُ ت َ ج ِ](ع ص) بازگردنده. بازگشت کننده.(فرهنگ فارسی معین). نعت فاعلی است از ارتجاع. رجوع به ارتجاع در تمام معانی آن شود. || آن که طرفدار آداب و سنن قدیمی است، مقابل متجدد.(فرهنگ فارسی معین). نامی است که در نیم قرن اخیر طرفداران انقلاب و تحولات شدید و سریع اجتماعی به محافظه کاران مخالف خویش داده اند، یعنی کسی که مایل به رجوع و بازگشت به قرون وسطی و طرفدار نظامات اجتماعی آن دوران است. مقابل متجدد و روشنفکر.

کلمات بیگانه به فارسی

مرتجع

واپسگرا

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرتجع

صفت کهنه‌پرست، محافظه‌کار، نوستیز، واپسگرا،
(متضاد) پیشرو، نوگرا

فرهنگ معین

مرتجع

بازگشت کننده، کهنه پسند. [خوانش: (مُ تَ جِ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

مرتجع

[مقابلِ متجدّد] کهنه‌پسند،
[قدیمی] بازگشت‌کننده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مرتجع

واپسگرا

فارسی به عربی

مرتجع

الرجعی

فرهنگ فارسی آزاد

مرتجع

مُرتَجع، بازگشت کننده، به عقب رونده (مخالف با تَجَدُّد)، به معانی اِرتِجاع توجه شود،

معادل ابجد

مرتجع لاستیکی

1244

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری